دختر و گربه ها

دختري که هر روز به گربه ها غدا مي دهد

راز محبت او به گربه ها چيست !؟
به روايت بهروز مدرسي “خبرنگار “
مقدمه اي براي آغاز ..


گاهي انسان در پيرامون خود با صحنه هايي مواجه مي شه که برايش تعجب بر انگيز است . موضوعي که قصد روايت ان را دارم در باره دختر خانم جواني است که سال هاست هر روز غروب سر ساعت معين سر و کله اش در محله ما پيدا شده و از سر کوچه تا انتها به همه گربه ها با حوصله و متانت خاصي غذا مي دهد ! البته واکنش در و همسايه هميشه با وي متفاوت بوده است ! اما هيچ کس راز محبت اين دختر جوان به گربه ها رو نمي داند ! آن چه در ذيل مي خوانيد پاسخ به کنجکاوي خويش و اهالي محترم محل است که تقديم حضورتون مي کنم :
دختري که گربه ها را دوست دارد !
منزل ما{ در ضلع شمال شرقي ميدان هفت تير } است . در همون اوايلي که تازه به اين محله نقل و مکان کرده بودم ، گه گداري غروب ها که از خونه بيرون مي امدم . دختر خانم شيک پوش و موقري رو مي ديدم که به محض اين که قدم به کوچه مون مي گذاشت ، گربه هاي محل به سمتش دويده و به اطرافش حلقه مي زدند ! و او با خونسردي تمام هر از گاهي دولا مي شد و دست نوازش بر سر و پشت بعضي از گربه ها مي کشيد . بعد هم قدم به قدم توقف کرده در گوشه ديوار از درون کيسه هاي پلاستيکي که در دست داشت براي ان ها غذا پخش مي کرد ! روزهاي نخست زياد کنجکاوي به خرج نمي دادم زيرا تصورم اين بود که پس مونده غذاهاي سفره اش رو براي اين زبون بسته ها مي آورد .. ! اما وقتي متوجه شدم غذاي گربه ها نه پس مونده است و نه آشغال گوشتي که در بساط قصابان و مرغ فروشان فراوان يافت مي شود ، بلکه گوشت مرغ پوست کنده بدون استخوان به همراه جگر هاي بسته بندي شده بهداشتي است و اين پروسه هم دايمي است ، حس ژورناليستي ام بد جوري تحريک شده و سعي کردم به هر نحوي که ممکنه سر از کار او در اورم .. ! آخه از شما چه پنهون خود من هم عاشق محبت به حيوانات { اصولآ هر جانداري } هستم . و قلبآ هم از اين اعمال لذت مي برم . ولي نه در اين حد سنگ تمام گذاشتن اون هم در اين شرايط اقتصادي .. !
نکته قابل توجه اين که دختر خانم گربه نواز محله مون هر روز بين ساعت ۵:۳۰ تا ۵:۵۰ دقيقه بعداز ظهر سرو کله اش پيدا مي شود ! جالب تر اين که از ساعت ها قبل گربه هاي محله در گروه هاي چند تايي به فاصله نه چندان دوري از يک ديگر در زير ماشين ها و يا کنار ديوار جمع شده و به انتظار مي نشينند ! بعضي از اون ها که فکر کنم حق آب و گل بيشتري نسبت به بقيه دارند با دندان قروچه و فخ فخ قلدري شون رو به رخ بقيه مي کشونند ! دختر مهربون محله مون هم با اگاهي از مرزبندي و حريم مالکيت گربه ها ، براي هر دسته جداگانه غذا پخش مي کند . اغلب عابران و رانندگان عبوري با مشاهده تقسيم گوشت مرغ و جيگر توسط خانمي جوان به گربه ها ، تعجب کرده بعد از مکث کوتاهی با لبخندي بر لب به راه شون ادامه می دهند . و برخي هم با اخم و تکان دادن سر ، ناخشنودي و ايضآ اعتراض شون رو نسبت به او بروز مي دهند ! هر از گاهي هم برخي از همسايه ها به بهانه تجمع عصرانه گربه ها ، پرخاشگرانه و با صداي بلند شديدآ به عمل او اعتراض مي کنند ! و دختر بدون اين که پاسخ کسي رو بدهد ، بي اعتنا و صبورانه سرش رو پائين مي اندازد و کار نيکوکارانه اش رو همچنان ادامه مي دهد ! شايد به همين دليل است که گاهي اوقات دختر جوان به همراه خانم ديگري وارد کوچه ما مي شود .. ! و هنگام تقسيم گوشت به گربه ها ، به هيچ چيزي توجه نمي کند . به قول قديمي ها سرش تو لاک خودش است . و آروم و بي سر و صدا ماموريتش رو به نحو احسن به پايان مي رساند !
اوايل براي نشون دادن رضايت ام از کار نيکي که انجام مي داد ، هر گاه از جلوي منزل ما عبور مي کرد با عرض سلامي کوتاه با بيان جملات کليشه اي همچون ” دختر خدا خيرت بده .. يا آفرين به همت شما ” سعي مي کردم بار اعتراضات برخي همسايه ها رو کاهش دهم . اما راستش رو بخواهيد بقدري غرق در کار خودش بود که يک بار هم به چهره ام نگاه نکرده و با تکان دادن سر شايد هم زير لب پاسخ سلام ام رو مي داد ! همين مسئله باعث شده بود که نتوانم به راحتي با او در باره کارش سوال کنم ! تا اين که چند ماه قبل همسايه ديوار به ديوارمون با مشاهده او شروع به اعتراض کرد که .. ” خانم آخه اين چه وضعشه .. !؟ گربه هاي تو باعث وحشت بچه هايم مي شوند ! برو محله هاي ديگه خيرات کن و .. ” و او مثل هميشه بدون اين که پاسخ زن همسايه مون رو بده ، خيلي آروم به کارش ادامه داد و سپس چند متري جلو رفته و براي گروه ديگري از گربه ها که چشم انتظارش رو مي کشيدند ، توقف کرد . اين بهترين فرصت براي باز کردن سر صحبت با او بود ! پرسيدم .. ” دخترم چرا به شما اعتراض مي کنند !!؟ شما که به کسي آزار نمي رسوني .. !؟؟ ” همان طور که مشغول کار بود . گفت من اصلآ اهميت نمي دهم . آن گاه انگار بغض اش بترکد گفت .. چند روز پيش يک جووني که تازه به اين محله اومده ، جلويم رو گرفت و گفت اگه از فردا پاتو به اين محل بگذاري ، هر چه ديدي از چشم خودت ديدي !! با اعتماد به نفس خاصي گفتم .. ” غلط کرده .. من خودم همراه ات مي آيم تا ببينم کي جرآت برخورد داره و … ” همين امر باعث شد که براي نخستين بار طي اين سال ها لبخند او را ببينم .. !
يك روز بهش گفتم … ” من روزنامه نگار مستقلي هستم و در حال حاضر خاطرات و مشاهداتم رو در سايت شخصي ام منتشر مي کنم . و از اون جايي که عمل نيکوکارانه شما رو قلبآ تحسين مي کنم ، اجازه مي خوام براي ترويج محبت به حيوانات چند عکس براي تارنمايم از شما بگيرم .. ” تا اومد پاسخ دهد ، در عمق نگاه و مميک چهره اش متوجه شدم راضي به اين کار نيست . لذا پيش دستي کرده و گفتم .. ” اگه دوست نداري ، مي تونم از نيم رخ شما عکس بيندازم .. ” بعد از لحظه اي مکث با اين شرط ام موافقت کرد . قرار گرفتن عکس رو براي فردا گذاشتم . روز بعد طبق معمول سر ساعت با کيسه هايي مملو از گوشت مرغ و بسته هاي جگر وارد کوچه شد . شايد باروتون نشه .. گربه ها از قبل ، اومدنش رو حس کرده بودند ! و در گروه هاي چند تايي و با فاصله کنارهم جمع شده بودند ! من هم با دوربين انتظارش رو مي کشيدم . او بار ديگر خواهش کرد تمام رخ از او عکس نيندازم . و من شرط او رو پذيرفته و بهش گفتم بعد از اتمام کار تصاوير رو چک نمايد …
در ادامه ازش خواستم براي گفت و گو شماره همراه اش رو بدهد . و شماره هاي تماس من رو هم در حافظه تلفن اش ثبت نمايد . و او با متانت خاص خودش اين کار رو انجام داد . بعد از آن من اغلب بعد از ظهر ها او رو مي ديدم . اما به دلايل مشکلاتي که داشتم ، قادر به مصاحبه با او نبودم . تا اين که يک روز غروب همين که من رو ديد جلو اومده بعد از سلام و احوال پرسي گفت .. مي تونم يه خواهشي از شما بکنم ؟ بهش گفتم .. ” بفرماييد در خدمتم ” او گفت .. آخر هفته قراره به مسافرت روم . امکان داره شما زحمت تقسيم گوشت گربه ها رو قبول کنيد !؟ و قبل از اين که جوابم رو بشنوه افزود .. البته با مرغ فروشي سر کوچه هماهنگ کرده ام که مرغ ها رو به شما تحويل دهد ! به او قول دادم که حتمآ اين کار رو برايش انجام خواهم داد ! اين رو هم اضافه کنم .. به خاطر اين که اغلب روزهايي که مي ديدمش او رو تا ته کوچه همراهي مي کردم ، حيوان هاي زبون بسته هم کم کم به من انس گرفته بودند ! و با ماليدن بدنشون به پاچه شلوارم ، محبت شون رو ابراز مي کردند .. ! تا اين که اخر هفته فرا رسيد و من طبق قولي که داده بودم به مرغ فروشي محله مون مراجعه کردم .. فروشنده بعد از معرفي خودم ، دو پاکت بزرگ پلاستيکي مملو از بسته هاي جگر و مرغ پوست کنده رو به دستم داد .. ! راستش رو بخواهيد با مشاهده حجم بسته ها ، يک لحظه قلبم فرو ريخت . تو دلم گفتم .. ” واي خداي من چقدر پول اين همه مرغ و جگر مي شود !؟؟ نکنه کم بياورم ! ” با ترس و دو دلي عابر بانک ام رو بيرون آورده و به طرف فروشنده دراز کردم .. !
فروشنده انگاري حال و روزم رو درک کرده باشد ، با زهر خندي گفت .. نيازي نيست حاج آقا ! پولش رو قبلآ خانم پرداخت کرده است .. ! اون بنده خدا فقط روزي بيست هزار تومن از اين مغازه خريد مي کنه .. ! از خوشحالي ديگه بقيه حرف هاي مرغ فروش رو نمي شنيدم ..خلاصه در آن چند روز اون غذاهارو من به گربه ها مي دادم…..
مدتي به سفر رفته بودم وبعد از بازگشت ، از همسايه ها شنيدم که دختر مهربون محله مون مدتي است علاوه بر بعد از ظهر ها ، گاهي صبح ها هم به کوچه مون مي آيد ! برايم واقعآ عجيب بود .. ! وقتي ازش دليل اين کارش رو پرسيدم ، صادقانه گفت .. به خاطر ساخت و ساز ساختماني در کوچه و تخليه تير اهن ها و صداي گوشخراش موتور برق جوشکار ها ، بعضي گربه ها از ترس فراري شده اند .. ! تازه يادم اومد او آمار وضعيت همه گربه ها رو دارد .. !
تصاوير سخن مي گويند .. !
عکس هاي ذيل گوياي حضور پر عشق دختر جوان در کوچه ماست ..

این را هم بخوان :  عکس سفره های حسینی

راز محبت به گربه ها چيست !؟
بالاخره يك روز بعد از اتمام تقسيم جيره غذايي گربه ها ، به اتفاق هم براي يك مصاحبه راهي فضاي سبز سر کوچه مون شديم و من چنين آغاز کردم :
دوست داري شما رو با چه نامي معرفي ات کنم .. ؟

همان طور که قبلآ گفتم ، دوست دارم شناخته نشوم . اما براي اين که مصاحبه شما هويتي داشته باشد ، ترجيح مي دهم تنها با نام کوچک ام ” لعبت ” معرفي ام کنيد .

يک راست مي رم سر اصل مطلب . لعبت خانم ممکنه بگي چه عاملي باعث علاقه شديد شما به گربه ها شد ؟

سال ها پيش ما تو خونه مون يک گربه داشتيم . من خيلي به اون انس و علاقه داشتم . با گذشت سال ها همين جوري زاد و ولد مي کرد .. و علاقه ام روز به روز نسبت به اون ها افزايش مي يافت . تا اين که خونه مون رو عوض کرديم . خلآء گربه ها باعث شد عشق و علاقه ام رو به ساير گربه هاي محل نشون دهم .. و از اون به بعد اين انگيزه در وجود ام تقويت شد .
يعني مي خواهي بگي فقط به گربه ها علاقه مندي .. ؟

من کلآ همه حيوانات رو دوست دارم . توي کوچه ها سگ کم تر ديده مي شود . ولي اگه باشه دوست دارم به اون ها هم غذا دهم . البته وقتي براي مسافرت به شمال يا روستا ها مي روم ، سگ ها رو از قلم نمي اندازم ..
لعبت جان چهار ساله توي اين محل زندگي مي کنم . و بدون اغراق هر روز شما رو در حال غذا دادن به گربه ها مي بينم . ممکنه بگي کلآ چند ساله کار غذا دادن رو شروع کردي ؟
دقيقآ شش سال است که به طور مدام اين کار رو انجام مي دهم .

اشاره به انگيزه کردي اما نگفتي چه عاملي باعث تداوم محبت به گربه ها شده است ؟

راستش رو بخواهيد گربه ها يک عادتي دارند که اگه شما چهار روز پشت سر هم به اون ها غذا دهي ، از روز بعدش انتظار حضور شما رو مي کشند .. و همون نقطه مي ايستند تا شما بيايي و به اون ها غذا بدهي .. خب اين عادت اون ها باعث شد من هم به اون ها وابسته بشم . و نوعي تعهد برايم ايجاد کرد . تا هر روز اون ها رو از انتظار در اورم !
اين طور که متوجه شدم شما علاوه بر کوچه ما ، چند محله ديگر رو هم پوشش مي دهيد .
بله .. اولش از محله خودمون شروع کردم . بعدش همين جوري کوچه هاي ديگري از جمله محل شما اضافه شد .

 

مي تونم بپرسم در ماه چقدر هزينه براي تغذيه گربه ها مي کني ؟

بله .. تا قبل از افزايش قيمت مرغ ، حداقل ماهي ۶۰۰ هزار تومن براي اون ها خرج مي کردم . اما از مدتي که مرغ کمياب و گران شده است ، هنوز مقدار هزينه ها رو محاسبه نکرده ام . قطعا خيلي بالا تر رفته است .. !

اگر چه عادت ندارم سوالات خصوصي بپرسم ، اما خيلي دلم مي خواهد بدونم اين هزينه رو از کجا تامين مي کني .. و آيا خودت سر کار مي روي ؟
خواهش مي کنم .. بله من به عنوان حسابدار در يک شرکت معتبر کار مي کنم .

ممکنه از تحصيلات ات بگي !؟
من ليسانس علوم اجتماعي هستم . اما همان طور که اشاره کردم فعلآ حسابدار هستم .
اغلب ديده ام بعضي از همسايه ها به کار شما اعتراض مي کنند . فکر مي کني دليل اعتراض اون ها چيست !؟

خيلي از مردم از گربه ها خوششون نمي آيد . وقتي مي بينند من هر روز براي اون ها غذا مي اورم ، اعتراض مي کنند که چرا به جاي گربه به انسان ها نمي رسم
نکته جالب واکنش صبورانه و حفظ خونسردي شماست .. هرگز نديدم پاسخ کسي رو بدهي ! ممکنه بگي چرا .. !؟؟

باور مي کنيد بعضي از مردم چقدر به من فشار وارد مي کنند !؟ اما من براي پرهيز از مشاجره ، سعي مي کنم هيچ گاه جواب اون ها رو ندهم . بعضي ها تهديد مي کنند که پليس ۱۱۰ رو خبر خواهند کرد .. اما وقتي مي بينند من سرم رو پائين انداخته و جواب شون رو نمي دم ، خسته شده و مرا رها مي کنند ! اين بهترين روش مقابله با اين نوع همسايه هاست .. !
از واکنش خانواده ات نگفتي . آيا اون ها موافق کار شما هستند ؟

خانواده ام اوايل کار مخالفت مي کردند . اما الان ديگه اعتراضي ندارند .
به عنوان آخرين سوال ، آيا غير از لذتي که اشاره کردي ، ره آورد ديگري هم برايت داشته است ؟ منظورم از زاويه مادي و معنوي است .
صد در صد تاثيراتي در زندگي ام داشته است . اول اين که من قبلآ دختري بسيار خشن و داراي روحيه پرخاشگري بودم . اولين تاثير اين کار ، بازگشت آرامش در وجودم است . خيلي روحيه ام رو تغير داده است . احساس لذت و آرامش فراواني مي کنم . نوع نگاهم به زندگي فرق کرده است . خيلي راحت تر از گذشته با مشکلات کنار مي آيم .. از نگاه مادي هم صادقانه اعتراف مي کنم گربه ها باعث رونق و ترقي زندگي ام شده اند . اون ها خودشون روزي شون رو در مي اورند
.
راستي يادم رفت بپرسم .. اين روزها با کمبود مرغ چکار مي کني ؟

خوشبختانه به خاطر سال ها خريد روزانه مرغ ، فروشندگان چون از نيت خيرم اگاه اند ، سعي مي کنند هميشه کارم رو راه بيندازند . هر چند گران تر از قبل ! اما گاهي اوقات اون ها هم مرغ گيرشون نمي آيد ! مثل امروز که ديديد من به جاي گوشت مرغ ، تن ماهي را جايگزين کردم ! اتفاقآ براي تغير ذائقه گربه ها هم بد نيست .. شاهد بوديد که چه با اشتها کنسرو ماهي رو مي خوردند .. !
براي شما دختر مهربونم آرزوي موفقيت دارم ..

بهروز مدرسي “خبرنگار مستقل “

دختر و گربه های 3 دختر و گربه ها 4 دختر و گربه ها دختر و گربه ها 1

درباره علیرضا (مدیر سایت)

علیرضا هستم، مدیر سایت شادابتور. علاقه مند به اینترنت و اهل مطالعه و البته کمی هم شوخ طبع ! موضوعات سلامتی و کمی طنز از زمینه های مورد علاقه من هست !

این را هم بخوان

کنسرت نوروز

کنسرت های نوروز 1403 در کشورهای اطراف ایران

نوروز، آغاز سال نو شمسی، در کشورهای مختلف منطقه با شور و شادی گرامی داشته …

2 نظر

  1. گزارش ارزشمندی راایه دادین دستت درد نکنه.
    اغلب به بهونه وجود انسان های محتاج معترض کمک به حیوانات معصوم و زبون بسته می شوند در صورتیکه به هیچکدومدشون کمک نمیکنند.

  2. باسلام واحترام خدمت نویسنده این مطلب من محمد هستم بچه جنت اباد چند سال پیش دو خانم جوان در محله ما بودند که به همین سبک به گربه ها غذا میدادند و من سوال نا تمامی از انها دارم که حتی به خاطر این سوال چند سال است که به روانپزشک مراجعه میکنم از شما استعا دارم از این خانم بپرسین که قبلا در جنت اباد سکونت داشته اند یا نه و جوابش را برایم میل کنید (باور کنید خیلییییییی برام مهم است ) با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *