یک نفر در آب دارد میسپارد جان
روز گذشته اندکی پس از ظهر، همزمان با غرش رعد و برق در آسمان پایتخت و آغاز بارش ناگهانی، پایتختنشینان در خیابانهای خیس تهران نظارهگر سایش قطرههای ریز و تند باران بر سر شهر شدند. در خیابان ولیعصر تهران اما لغزندگی زمین، لذت بارش بهاره را زائل کرد.
به گزارش ایسنا، خبرنگار قانون با این مقدمه مینویسد: «عابری جوان و هدفون به گوش و بیحواس … موتورسیکلتسواری لعنتگویان به این بارش بیمقدمه و عجول برای رسیدن به محل کار … رسیدن همزمان این دو به تقاطع … و تصادفی برقآسا که عابر جوان را زیر چرخهای موتور به زمین انداخت.
اورژانس هنوز نرسیده. عکاس روزنامه بالای سر پسرک ایستاده. دورش را سه چهار نفری گرفتهاند که یکی از آنها همان موتورسیکلتسوار وحشتزده است. دو سه نفر دیگر ایستاده اند و نگاه میکنند. بقیه مردم حتی نمیایستند، نگاهی میاندازند و به سرعت رد میشوند بیآنکه دغدغهای گریبانگیرشان شود. بیشتر از دغدغه، عجله دارند چون حالا باران به شدت تند شده و یک لحظهاش برای خیس شدن از سرتا پا کافی است … کاری به کار پسرک کمسن و سالی که افتاده کنار جدول خیابان و هر آن ممکن است اتوبوسهای خیابان ولیعصر با یک خطا سرش را له کنند، ندارند. برای نمونه حتی یک ماشین نمیایستد، حتی یک نفر محض کنجکاوی نمیپرسد که این بچه وسط خیابان زیر این باران تند که حالا مثل یک چاله دورش را گرفته چه میکند! اورژانس همچنان نرسیده. پسرک را از ترس آسیب مغزی نمیشود تکان داد، حتی نمیشود اندکی جا به جایش کرد. سرش هنوز خونآلود است. دراز به دراز توی آن چاله آب، زیر بارش سیلآسا افتاده و رفتهرفته بهشدت به لرزه میافتد. مردم میآیند و میروند. حتی کسی برای فیلم گرفتن هم نمیایستد. گویا اتفاقی عادی رخ داده و همه به آن عادت داریم. انگار نه انگار که یک نفر در آب دارد میسپارد جان …
20 دقیقه از زمانی که پسرک دراز به دراز کنار خیابان شلوغ ولیعصر افتاده میگذرد که آمبولانس از راه میرسد. برخلاف مردم که به شدت عجله دارند، پزشکان اورژانس به هیچوجه عجله ندارند. خونسردی بارزترین خصیصهای است که از چشمهایشان میخوانی.
مصدوم خیس را که حالا از شدت لرز دندانهایش به هم میخورد، روی برانکارد به ماشین انتقال میدهند. از عکاس میخواهند که عکس برندارد، مثل همیشه در جواب دیرکردشان میگویند که به موقع آمدهاند و از تو میپرسند چه نسبتی با مصدوم داری که اینقدر سوال میپرسی.