سوتی قسمت دوم

تو این پست ادامه سوتی ها رو میزارم

حتما بخونید و شادابطور بشید

چند روز پیش با دوستم داشتیم میرفتیم امتحان بدیم
یه مسیر زیادیرو باید از ایگاه اتوبوس پیاده بریم تا برسیم دانشگاه !
بعضی وقتا معمولا هم ادمای خیر میزنن کنار اونایی که پیاده میرنو سوار میکنن 
کلا 3 نفر پشت هم بودیم اول منو دوستم بودیم پشت سرمونم به فاصله 10 12 متر یه دختره خیلی ترم بالایی قول ه البته من از وجودش خبر نداشتم فکر میکرم خودمون فقط از اتوبوس پیاده شدیم !
خیلی دیرمون شده بود فقط منتظر یکی بودیم که برسونمون که یه 405 بقلمون ترمز کرد !
من در عقبو باز کردم که جفتمون عقب سوار شیم یهو دیدم یه خانومی پشت فرمونه !
نمیخواستم سوار شم ولی نفهمیدم چیشد که سوار شدم رفیقمم پشت سرم سوار شد ، بعد 5 6 ثانیه رفیقم دید خیلی تابلو شده گفت دست شما درد نکنه !
بعدم یهو یه دختره جلو نشست سلام الیک کردن باهم ! ( این بنده خدا واسه دختره ترمز کرده بود ما مث فراریا یهو سوار ماشینش شدیم !
دوستمم کلی تشکر کرد از خانومه و ماسمالی که خیلی دیرمون شده و رامون نمیدن و … 
دم دانشگاه هم که رسیدیم بنده خدا میخواست دوبل بگیره
وایساد تا گذاشت دنده عقب که بره تو جا پارک رفیق دیوانم یهو گفت دست شما درد نکنه درو باز کرد رفت ! انگار میخواست فرار کنه !!!
تا حالا اینجوری علکی ضایع نشده بودم !

———

 

یادمه به دفعه با یه بنده خدایی درگیری لفظی پیدا کردم
میخواستم بهش بگم خفه شو ، یهو زبونمو گاز گرفتم بد طور تا 10 دقیقه نمیتونستم حرف بزنم از شدت درد
خیلی ضایعه شدم در واقع خودم خفه شدم

———-

وقتی که راهنمایی می رفتم، با یکی از دوستام خیلی پایه شده بودیم و کلا نقشه و برنامه ریزی داشتیم که بعد از مدرسه یا تو خود مدرسه یه سرگرمی داشته باشیم.
یه مدتی بود بالاخره به یه جمع بندی رسیده بودیم و به یه کلوب (پلی استیشن1) که نزدیک مدرسمون بود می رفتیم و بازی می کردیم. (چون مدرسمون شبانه روزی بود، موقع نهار 1 ساعت وقت استراحت داشتیم که ما تو کلوب استراحتمونو می کردیم!)
یه مدت هم بود که تو کلوب جو مورتال کامبت بود و اینکه کی میتونه چند ضرب و فتالیتی و بروتالیتی بزنه! (اهالی بازی کامل بفهمن چی میگم) و خلاصه هم و غممون شده بود فراگیری فنون مورتال کامبت.
منم که کلا اونجا ادعا زیاد می کردم، دنبال این بودم که بروتالیتی نوب سایبات رو خودم کشف کنم. یعنی اینقدر دکمه ها رو به صورت شانسی بزنم تا بفهمم ترتیب اون 10 دکمه چی ها بود. برای همین شروع به اضافه کاری کرده بودیم و بعد از ظهر ها بعد از مدرسه هم میرفتیم کلوب و قرار گذاشته بودیم به خونواده هامون بگیم “تو مدرسمون آخوند!! آورده بودند، برای همین بیشتر نگهمون داشتن”. خلاصه سرتونو درد نیارم. روز آخر که تا دکمه نهمو حفظ کرده بودم، می خواستم دهمین دکمه رو بالاخره کشف کنم تا اولین کسی باشم که تو کلوبمون بروتالیتی می زنه (اون موقع ها دفترچه فن های کامبت و اینترنت و این چیزا تو شهرمون نبود). با شوق و ذوق فراوان بعد از ظهر و بعد از مدرسه با دوستمون رفتیم کلوب.
منم شروع کردم به بازی و همین که به صحنه زیبای Finish Him رسیدم، شروع به زدن 9 دکمه اول کردم و رسیدم به دکمه دهم که باید به صورت شانسی می زدم تا بفهمم چیه (فکر کنم مربع بود).
وقتی که دکمه مربع رو زدم ، همون موقع ضربه بسیار محکمی به پس گردن من خورد که باور کنید فکر کردم از تلویزیون چیزی در اومده و خورده بهم (یه چیزی مثل فیلمهای سه بعدی حالا) :دی
منو بگو انقدر ذوق کرده بودم که اصلا نفهمیدم این ضربه تو دنیای واقعی بوده و برنگشتم تا ببینم چی شده و محو بازی بودم تا بروتالیتی تموم شه. اما وقتی هم که تموم شد یه ضربه دیگه هم خورد به همون ناحیه که دیگه مطمئن شدم از محیط واقعی و بیرون از بازیه!
به پشت سرم که نگاه کردم دیدم بابام با چشمای قرمز و صورتی کاملا برافروخته داره به من حرف های نامناسبی می زنه:دی

خلاصه بعدا کاشف به عمل اومد که ناظم مدرسمون من و دوستمو فروخته بوده و به باباهامون زنگ زده بوده که بچه هاتون بعد از مدرسه میرن فلان جا و بازیهای نامناسب انجام میدن.

من و دوستم اون روز خیلی از دست پدرامون کتک خوردیم و درس عبرتی شد تا دیگه بدون اجازه اونجا نریم.
بعد از اون قضیه بابام که نمی دونست به اون مغازه میگیم کلوب، موقع تهدید کردن بهم می گفت دوباره نری حوزه علمیه ها!!!